تک برگِ سخن

اینجا فضایی برای داستان،شعر و کمی نقد است

تک برگِ سخن

اینجا فضایی برای داستان،شعر و کمی نقد است

من یوسف
غالبا بیدارم، پس یوسف بیدارم
زبان و ادبیات فارسی را پنج سالی بهمراه فقه و مبانی حقوق در دانشگاه رضوی(ع) جویده ام، اینجا مینویسم و سعی دارم چاشنی دقت را همواره کنار خودکارم اضافه کنم اگر نپسندیدید گوشزد نمایید
ممنونم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۶/۰۸
    .

۳ مطلب با موضوع «نقد» ثبت شده است

به گواه بسیاری از منتقدین ادبی معاصر "حسین منزوی" را باید پدر غزل سرایی معاصر دانست که تمام علوم و فنون ادبی گذشته را آموخته و در معیار و قالب شعر امروزی به همراه تمام مضامین مدرن گنجانده است. اما منظور از مدرن نه آن چیزی است که در آثار بعضی از شاعران دیده می‌شود که بیشتر رنگ اضمحلال و تکرار دارد و چیزی به شعر و شاعری نمی‌افزاید.

آثار حسین منزوی سرشار از صلابت و استواری شعر شعرای پیشین خود است، اما صراحتا نمی‌توان گفت منزوی دنباله رو چه کسی است. زیرا با زیرکی تمام توانسته از هر شاعری آنِ حقیقی او را دریابد و در شعر خود بگنجاند، در این خصوص خود منزوی می‌گوید: " در شعر هیچ الگویی نداشته‌ام، ولی به حافظ، مولوی، سعدی و خیام ارادت داشته‌ام. نیما، شاملو، فروغ و نادرپور برایم بسی عزیزند".

از دیگر ویژگی‌های شعر منزوی که موید محدود نبودن وی به هیچ سبک و سیاق شعری است می‌توان به استفاده از تغزل برای مضامین اجتماعی دانست که می‌گوید: هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته‌اند ولی به گمان من، تغزل می‌تواند هر نوع حدیث نفسی را در برگیرد حتی اگر اجتماعی و عرفانی باشد".

از این مهم اینگونه برداشت نشود که هر نوع حدیث نفسی مراد است! متاسفانه امروزه عده‌ای از وزن پردازان که نام شاعری برایشان بسیار ثقیل است با خلق معیاری مدعی آن هستند که در ساحت مقدس شعر هرچیزی می‌گنجد و دست به خلق آثار اروتیک می‌زنند تا بدین وسیله در برهه‌ای از زمان مورد تشویق عده‌ای عام قرار گیرند که این مسئله از شعر منزوی دور است. منزوی هرگز اسیر جریانات شعری زمانه خود مانند موج نو و شعر فرم و ... نشده است و از معنا گریزی واهمه داشته است.

 

خیال خام پلنگ من، به سوی ماه جهیدن بود

...و ماه را ز بلندایش به روی خاک، کشیدن بود

پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

گل شکفته! خداحافظ اگر چه لحظه دیدارت

شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیم _ موازیان به ناچاری _

که هر دو، باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود

اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد، اما

بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من

فریب کار دغل پیشه، بهانه اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پریدن بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۹
یوسف بیدار

در این نوشتار تلاش شده است که به تحلیل روانکاوی از سه شخصیت اصلی داستان چندتا جعبه کارور پرداخته شود به گونه ای که این شخصیت ها از چه عقده های روانی رنج می برند و این عقده ها به چه شکلی در بافت داستان نمود پیدا کرده است.

اولین شخصیت که به آن پرداخته می شود شخصیت مرد داستان است که ماجرای هجرت مادر خود را از شهر محل زندگی خود شرح می دهد. او در درون خود دریایی متلاطم دارد که  در داستان تنها فقط چند جمله از آن بروز میکند روای داستان اول شخص است و تمام ماجرای از زبان مردی است که درونگراست و توانایی بروز آنچه که در درون خود میگذرد را ندارد و از این خودفرورفتگی رنج میبرد که در جریان داستان به این مهم اشاره میکند "جیل همیشه هرچه در دلش باشد به زبان می آورد"

 شروع داستان بدون مقدمه است: "مادرم اثاثش را جمع کرده و آماده رفتن است" از رفتن مادر سخن میگوید و پرداختن به حداقل ها در جملات و عدم زمینه چینی برای ورود به موضوعات نشان از وجود ابهام در ذهن مرد داستان است که دلیل جابجایی های مکرر مادر را نمیداند و درست زمانی که همه چیز درحال خوب پیش رفتن است مادرش از راه میرسد و از نظرش این اتفاق خوبی نیست او از شغل جیل بیزار است و این یکی از ناراحتی های اوست و او نمیتواند آن را حل کند، انتخاب جیل از عقده مادرستیزی مرد داستان میتواند باشد که جیل را جایگزین مادر کرده و از سوی دیگر وجود عقده ادیپ و تلاش برای تصاحب مادر او را در تعارضی شدید قرار داده که عدم رضایت او از جیل این تعارض را تشدید میکند و از طرفی مرد تعلق خود و جیل را به مکانی واحد را نشان میدهد "می خواهد پرده ای برای خانمان پیدا کند" و بدین شکل دست به فرافکنی میزند و این همان فرافکنی است که فروید بعنوان یکی از مکانیسم های دفاعی از آن یاد میکند

از دیگر نمونه های بروز وجود عقده ادیپ در مرد داستان را میتوان در سمت انتهایی داستان پیدا کرد که مادر را در آغوش میگیرد و "نازنین" صدا میزد از لفظی که پدرش برای صدا زدن مادر استفاده میکرده است.

جیل

او تحت هیچ عنوان نمیخواهد زندگی جدیدی را که شروع کرده از دست بدهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۰
یوسف بیدار

 

داستان لاتاری بعد از خوانش ابتدایی حسی توام با شوک و ضربه‌ای ناگهانی حاصل از حادثه‌ای غریب را در انسان به وجود می‌آورد. اگر بخواهیم طبق نظریه (نوروپ فرایی) این داستان کوتاه را طبقه بندی کنیم در سراسر داستان ما یک سیر رومانس گونه داریم که همه چیز در روال خوب و خوش خود طی شده است  بخصوص توصیفاتی که نویسنده ابتدای داستان به آن اشاره می‌کند.

 "صبح روز بیست و هفتم ژوئن،روشن و آفتابی بود و گرمای تر و تازه ی یک روز ناف تابستان را داشت.گلها دسته دسته شکفته بودند و چمن سبز سبز بود.اهالی دهکده از حدود ساعت ده در میدان بین پستخانه و بانک جمع شدند.بعضی شهرکها جمعیتشان آن قدر زیاد بود که لاتاری را دو روز طول می دادند و باید از بیست و ششم ژوئن شروع می شد،اما در این دهکده که فقط حدود سیصد نفر جمعیت داشت تمام مراسم دو ساعت هم طول نمی کشید و می شد از ساعت ده صبح شروع کرد و سر و ته قضیه را طوری هم آورد که اهالی برای ناهار به خانه هاشان برگردند"

یک روز آفتابی و وجود آفتابی روشن به همراه طبیعتی زیبا و همواره نوید خوشی و حس شاد زندگی را در فصل تابستان را زنده می‌کند در واقع توصیفات ابتدایی نشان از یک حس مشترک در بین انسان‌ها است که لذتی مشترک را نتیجه می‌دهد در ادامه هر چقدر متن جلوتر می‌رود مخاطب منتظر یک اتفاق و یک کشمکش است که رغم نمی‌خورد همه از یک قرعه کشی حرف می‌زنند قرعه کشی که به قربانی شدن یک فرد خواهد انجامید حضور و رفتار شخصیت‌ها را می‌توان نمادی از خشونت و وحوشت انسانی نهفته در هر فردی داست که ظهور و بروز آن به طرق مختلفی بود در این میان ما یک قربانی و یک سنت قدیمی را پیش رو داریم سنتی که از آن چیزی جز کشتن باقی نمانده است و جعبه‌ای که از آن اسم فرد قربانی بیرون می‌آید بعید است که نویسنده بدون هدف و منظور به صورت پیاپی رنگ جعبه را یادآوری می‌کند، سیاهی، رنگی که اکثرا نمادی از ظلمت و تاریکی می‌باشد جعلی که بر شخصیت‌های این داستان نهفته است که با گذر زمان برایشان تنها و تنها قسمت اصلی این مراسم آیینی باقی مانده و حتی هیچ کس رغبتی نمی‌کند کمترین کار تعویض جعبه می‌باشد را انجام دهد و اینجاست که تردید را در نهان افراد این داستان می‌توان مشاهده کرد. تردیدی در هر آنچه که از قیل مانده و حال کسی میل و یا جرات ترک آن را ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۶
یوسف بیدار