تک برگِ سخن

اینجا فضایی برای داستان،شعر و کمی نقد است

تک برگِ سخن

اینجا فضایی برای داستان،شعر و کمی نقد است

من یوسف
غالبا بیدارم، پس یوسف بیدارم
زبان و ادبیات فارسی را پنج سالی بهمراه فقه و مبانی حقوق در دانشگاه رضوی(ع) جویده ام، اینجا مینویسم و سعی دارم چاشنی دقت را همواره کنار خودکارم اضافه کنم اگر نپسندیدید گوشزد نمایید
ممنونم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۶/۰۸
    .

خوانشی کهن الگویی از داستان "لاتاری" اثر شرلی جکسون

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ب.ظ

 

داستان لاتاری بعد از خوانش ابتدایی حسی توام با شوک و ضربه‌ای ناگهانی حاصل از حادثه‌ای غریب را در انسان به وجود می‌آورد. اگر بخواهیم طبق نظریه (نوروپ فرایی) این داستان کوتاه را طبقه بندی کنیم در سراسر داستان ما یک سیر رومانس گونه داریم که همه چیز در روال خوب و خوش خود طی شده است  بخصوص توصیفاتی که نویسنده ابتدای داستان به آن اشاره می‌کند.

 "صبح روز بیست و هفتم ژوئن،روشن و آفتابی بود و گرمای تر و تازه ی یک روز ناف تابستان را داشت.گلها دسته دسته شکفته بودند و چمن سبز سبز بود.اهالی دهکده از حدود ساعت ده در میدان بین پستخانه و بانک جمع شدند.بعضی شهرکها جمعیتشان آن قدر زیاد بود که لاتاری را دو روز طول می دادند و باید از بیست و ششم ژوئن شروع می شد،اما در این دهکده که فقط حدود سیصد نفر جمعیت داشت تمام مراسم دو ساعت هم طول نمی کشید و می شد از ساعت ده صبح شروع کرد و سر و ته قضیه را طوری هم آورد که اهالی برای ناهار به خانه هاشان برگردند"

یک روز آفتابی و وجود آفتابی روشن به همراه طبیعتی زیبا و همواره نوید خوشی و حس شاد زندگی را در فصل تابستان را زنده می‌کند در واقع توصیفات ابتدایی نشان از یک حس مشترک در بین انسان‌ها است که لذتی مشترک را نتیجه می‌دهد در ادامه هر چقدر متن جلوتر می‌رود مخاطب منتظر یک اتفاق و یک کشمکش است که رغم نمی‌خورد همه از یک قرعه کشی حرف می‌زنند قرعه کشی که به قربانی شدن یک فرد خواهد انجامید حضور و رفتار شخصیت‌ها را می‌توان نمادی از خشونت و وحوشت انسانی نهفته در هر فردی داست که ظهور و بروز آن به طرق مختلفی بود در این میان ما یک قربانی و یک سنت قدیمی را پیش رو داریم سنتی که از آن چیزی جز کشتن باقی نمانده است و جعبه‌ای که از آن اسم فرد قربانی بیرون می‌آید بعید است که نویسنده بدون هدف و منظور به صورت پیاپی رنگ جعبه را یادآوری می‌کند، سیاهی، رنگی که اکثرا نمادی از ظلمت و تاریکی می‌باشد جعلی که بر شخصیت‌های این داستان نهفته است که با گذر زمان برایشان تنها و تنها قسمت اصلی این مراسم آیینی باقی مانده و حتی هیچ کس رغبتی نمی‌کند کمترین کار تعویض جعبه می‌باشد را انجام دهد و اینجاست که تردید را در نهان افراد این داستان می‌توان مشاهده کرد. تردیدی در هر آنچه که از قیل مانده و حال کسی میل و یا جرات ترک آن را ندارد.

بعضی از شخصیت‌های داستان بخصوص وارنر پیر که همواره بر این سنت تاکید داشتند کهن الگویی از فردی دُگم و بدون اندیشه هستند که در تمامی جوامع بدون تفکر و تعقل به قبول تمامی آنچه که از قبل بوده می‌پردازند و همواره بر آن پافشاری می‌کنند و خیر و شر خود را در گرو این سنت‌ها و آیین‌های موجود می‌دانند

در ادامه گفت و گوهایی که این فرد دارد اشاره به جوان‌ها می‌شود به عنوان افرادی کم تجربه و خام که این از کهن الگوهای رایج بشری است که همواره یک تقابل پیرها و جوان‌ها را در پی دارد را نشان می دهدوارنر پیر غرید . " یک مشت آدم احمق . به حرق جُوونا گوش می کنن که به ھیچی رضایت نمی دن"

 مویدی دیگری که بر تردید موجود افراد دهکده دلالت میکند جمله معنادار خانم ادامز اشت که لز سوالی ناشی از تردید نسبت به سنت برمی خیزد "بعضی جاها لاتاری را کنار گذاشته‌اند"

 

 

 

 

قسمت پایانی:

بعد از قرعه کشی و انتخاب یکی از زنان برای قربانی شدن

چند پاراگراف پایانی داستان یعنی درست بعد از انتخاب شخصیتی که باید قربانی شود داستان از سیر خطی و آرام خود خارج شده و مخاطب دچار التهابی عجیب میشود زیرا پای مرگ انسانی در پیش است که  به آن "قربانی" گویند،کهن الگوی که مقوله‌ای دیرینه و همواره زنده در تمام طول حیات بشریت است اینکه همواره یک نیروی خارجی دخیل در زندگی افراد وجود دارد که دست به اداره طبیعیات می‌زد و گاها باید برای راضی نگه داشتن آن قربانی ارائه کرد ضد رمانس و ناکامی اینجاست که روح مخاطب را خراش میدهد

قربانی‌ها همیشه با ارزش‌ترین چیزها بوده‌اند بخصوص که در این داستان یک انسان قربانی می‌شود. قربانی بلا گردانی باید از بین برود تا کامیابی و برکت در زندگی افراد دهکده از سوی آن نیروی ماورایی بروز کند که موید آن را  در گفتار مرد سخت افکارِ پیر داستان نمود دارد " اگه اوضاع ھمین جور پیش بره ، طولی نمی کشه که مجبور می شیم آش علف کوفت کنیم که نشان از ضعف فکری و دگم بودن افراد دهکده است که هیچ تفکر و اندیشه‌ای را پشت این رسم و سنت خود قرار نمی‌دهند و طبق عادت هر ساله به اجرای آن می‌پردازند و در فرآیند آن همان گونه که خواندید هیچگونه خلل و آسیبی به روال عادی زندگی افراد دیده نشد ودر پایان هرکس به خانه خود برمیگردد این جاست که آن بطن و نهاد پلید انسانی در مقابل سنت‌های پوچ و غیرمنطقی بیش از پیش بروز می‌کند و در زندگی او جاری و ساری می‌شود این داستان نمود وجود تمامی آدم هاست. فرد و مکان در این داستان معنایی ندارد چه بسا این دهکده خیالی هرجای این کره خاکی می‌تواند باشد و این افراد نمود جنس بشریت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۲۶
یوسف بیدار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی