تک برگِ سخن

اینجا فضایی برای داستان،شعر و کمی نقد است

تک برگِ سخن

اینجا فضایی برای داستان،شعر و کمی نقد است

من یوسف
غالبا بیدارم، پس یوسف بیدارم
زبان و ادبیات فارسی را پنج سالی بهمراه فقه و مبانی حقوق در دانشگاه رضوی(ع) جویده ام، اینجا مینویسم و سعی دارم چاشنی دقت را همواره کنار خودکارم اضافه کنم اگر نپسندیدید گوشزد نمایید
ممنونم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۶/۰۸
    .

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

تو در آن عصر دل انگیز به من خندیدی
و درآن تابش سرخ خورشید
با نگاهت گفتی
زندگی را سر وته کن
و کمی بِتْکانش
تا نماند از آن، رنگی از لحظه تلخِ رفتن
و همان را کردم ولی صد حیف نگفته بودی
که تکاندن، کمی دشوار است
 و من از زندگی و عصر و فراق
هیچ سودی نصیبم نخواهد گردید..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۷
یوسف بیدار

چه ظالمانه اتفاق می افتد
وقتی میروم و هوای شهر بارانیست
چه ظالمانه اتفاق می افتد
وقتی چمدانم سنگین تر از هر زمانیست
چه ظالمانه اتفاق می افتد
رفتن و بغض شاعری که پنهانیست


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۶
یوسف بیدار


و...
خدا سیب و حوا را آفرید
عشق از تو جان گرفت و
ریشه دواندی تا شاعری پدر شود
چه لذتی شیرین تر از میوه گناه
طوبای من هبوط کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۵
یوسف بیدار

از تبانی سیگار و حمام آفریده شدی
جهانی که عشق را نفهمید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۵
یوسف بیدار